کد مطلب:314954 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:187

به آن فرشتگان بگویید که آن شخص را آزاد کنند
این جانب شؤزب احمدی كه مداح اهل بیت هستم و نیز آذری زبان هم هستم. ما آذری ها به حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام) علاقه خاصی داریم و بیش تر در سال به او متوسل می شویم. وقتی كتاب چهره درخشان قمر بنی هاشم (علیه السلام) را می خواندم علاقه ام از گذشته به آن حضرت بیش تر شد. مخصوصا قسمت كراماتی كه در باب مسیحیان و زرتشتیان و اهل سنت مرا خیلی منقلب كرد و لازم دیدم داستانی را كه از زبان مداح اهل بیت جناب آقای خلج در تاسوعای محرم الحرام سال 80 نقل می كردند برایتان ارسال كنم تا آن را زینت بخش جلد چهارم این كتاب كنید. داستان از این قرار است:

شخصی در عالم رویا می بیند كه قیامت بر پا شده و حساب اعمالشان را می رسند. وقتی كه نوبت این شخص شد. اعمال بد این شخص از خوبش بیش تر بود. و فرشتگان عذاب دستور دادند او را به سوی جهنم ببرند. وقتی شخصی موردنظر را به جهنم می بردند ناگهان چشمش در گوشه به پرچم سبزی كه به نام حسین بن علی (علیه السلام) افتاد. آن شخص به فرشتگان می گوید: من در دنیا به این پرچم ارادت خاصی داشتم و اكنون از شما می خواهم كه بگذارید به این پرچم عرض ارادت كنم.

فرشتگان به او گفتند: ما مأموریم و معذور كه شما را بی درنگ به سوی جهنم ببریم. گفتگوی آن شخص با فرشتگان عذاب به گوش امام حسین (علیه السلام) رسید.

امام حسین (علیه السلام) قمر بنی هاشم را به آنجا فرستاد تا از ماجرا باخبر



[ صفحه 514]



شود حضرت ابوالفضل (علیه السلام) بعد از بازگشت ماجرا را برای امام حسین (علیه السلام) شرح داد. ایشان به قمر بنی هاشم (علیه السلام) فرمود: بروید به آن فرشتگان بگویید كه آن شخص را آزاد كند. و آن شخص هر كس را دوست دارد می تواند شفاعت كند و در پیش ما باشد.

شؤزب احمدی. قرچك ورامین